ترنم

خداحافظ ای چشمه های قشنگ .........خداحافظ ای اسب و زین و تفنگ
خداحافظ ای مردم ساده پوش .............خداحافظ ای ایل پر جنب و جوش
خداحافظ ای مَشک و دُوْ و کَره......... خداحافظ ای کبک و میش و بَره

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:18توسط وحیدحاجیوند | |

همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم...

چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا تموم میشه...

خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم...

یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,ساعت22:9توسط وحیدحاجیوند | |

دوستدار شما رضا ایدیسون

+نوشته شده در پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:59توسط وحیدحاجیوند | |


دختر محجبه ای با ظاهر ساده از خیابان می گذشت پسرکی گستاخ از پیاده رو داد زد و به او گفت
چطوری سیبیلو؟!
دخترک با خونسردی کامل تبسمی کرد و گفت: ...
وقتی تو ابرو بر میداری مو رنگ می کنی و گوشواره میزاری منم
مجبــــورم سیبیل بـــزارم تــا جــامعــه احســـاس کمــبود مـــرد نـــکنــه!!!'

+نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:16توسط وحیدحاجیوند | |

+نوشته شده در دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,ساعت1:11توسط وحیدحاجیوند | |

بيا بريم حونه خومون، حونه خوتونه


بوس كنيم ،بازي كنيم ،هيشكي ندونه

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:16توسط وحیدحاجیوند | |

خدایا..میدانم راه درازی برای رسیدن بهت در پیش دارم..برای رسیدن به کمالات ، خوش بختی ها.. توکه نهایت کمالاتی .. تو که مهربانترین مهربانایی.. یه خواهشی ازت دارم، تو این راه سخت و دشوار به کمکت خیلی نیاز دارم..بهت خیلی امیدوارم...خداجون تنهام نزار.. من بی تو هیچم..

+نوشته شده در جمعه 11 مرداد 1392برچسب:,ساعت19:52توسط وحیدحاجیوند | |

 

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

 

سن من بستگی به خواست مامانم داره
یه وقتا می گه
«تو دیگه بچه نیستی، این کارا چیه؟ از تو بعیده»
یه وقتا هم می گه
«تو هیچی حالیت نیست … بچه ای هنوز، این چیزا رو نمی فهمی!»


دیروز یکی اس داد میتونیم با هم بیشتر آشنا شیم؟
گفتم شما؟ گفت حالا آشنا میشیم
من قدم ۱۷۳ و ۶۹کیلو هستم
گفتم مگه میخوام گوسفند بخرم؟
دیگه جواب نداد...


طرف با داداشش نشسته پای هندونه
جاتون خالی با قاشق تمام مغزش رو تراشیدند و خوردند
باباشون از اونور داد میزنه میگه : یه ذره هندونه بزارید بمونه روی اون پوست
تا رومون بشه بزاریمش دم در ! اینجوری مردم فک میکنن بز تو خونه بستیم!...


طرف تو آهنگش میگه :
چرا خورشید میتابه چرا میچرخه زمین
 عشق من بگو چرا تو فقط بگو همین
خب روانی مگه با گالیله و نیوتــــــــون طرفی !؟

 

شمـــام وقتی از خواب بیدار میشید
چند دقیقه تو جاتون میمونیـــن تا لـــود بشین آیــــــا ؟؟

 

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢِ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﻋﺮﺷﻪ
ﮐﺸﺘﯽ ، ﺩﺭ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﻣﮑﺰﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺍﻟﻤﺎﺱ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ
ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻭ ﺯﻥ ﺑﺎ
ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺳﭙﺮی کرﺩ…
ﭘﺲ ﺍﺯ۱۵ﺳﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻩ ﻣﮑﺰﯾﮑﻮ ﺳﯿﺘﯽ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ، ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺣﻞ ﺳﻔﺎﺭﺵ
ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻣﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﺭﻭ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﯾﻪ ﺟﺴﻢ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧﺶ
ﺣﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﺩﯾﺪ
ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻣﺎﻫﯿﻪ
ﻧﮑﻨﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﻩ؟!
ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺨﯿﻠﺖ ﻗﻮﯾﻪ!

 

+نوشته شده در جمعه 4 مرداد 1392برچسب:,ساعت20:22توسط وحیدحاجیوند | |

 

بهشت من جاییست میان عطر دل انگیز روغن محلی
عطر سرمست کننده ی نون تیری
بهشت من میان ایلی است که وفا و معرفت را می شناسند
بهشت من خاک ایران است سرزمین بختیاری

 

+نوشته شده در جمعه 7 تير 1392برچسب:,ساعت3:35توسط وحیدحاجیوند | |

 دختر کوچولو و پدرش از روی پلي ميگذشتن. پدره يه جورايي مي ترسيد، واسه همين به دخترش گفت: «عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي توی رودخونه.»

دختر کوچيک گفت:«نه بابا، تو دستِ منو بگير..»

پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟!

دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي واسه م بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگيري، من، با اطمينان، ميدونم هر اتفاقي هم که بيفوته، هيچ وقت دست منو ول نمي کني.»

در هر رابطه ی دوستی ای، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی روُ که دوست داری رُو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رُو بگیره..

+نوشته شده در پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:,ساعت14:59توسط وحیدحاجیوند | |